Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


آرامش مطلق


توی صحنه غریب زندگی هممون در نقش یک بازیگریم

با همین تو بازی های روزگار از درون هم ولی بی خبریم

زندگی تولد یه خاطرست انگاری شروع یک نمایشه

کاشکی از دنیای این خاطره ها سهم ما تموم خوبی ها با شه

بهتره به قلبامون دروغ نگیم زندگی هر طور که باشه می گذره

منو تو مسافریم تو این روزا مثل خورشید تو نگاه پنجره

همون پشت نقاب صورتک همیشه از صبح تا شب قایم می شیم

واسه پنهون کردن گریه هامون روی قلب و روحمون خط می کشیم

اگه باز از روزگار دلت گرفت لحظه ها ثانیه ها ابری شدن بیا با من بیا بامن

 

+نوشته شده در 10 / 4 / 1392برچسب:,ساعت22:26توسط Aramesh.love | |

 

پـشـت چــراغ قــرمـــز! اعـتراف کـردم

دوستـت دارم

تاهرجـامجـبــور شدی کمی مکـث کنی ،  یاد مـــن بیفتــی

 نمیدانستم قراراسـت بعـد از مـن تـمام چراغهــای زندگیت ســبــــز شونـد

 

+نوشته شده در 10 / 4 / 1392برچسب:,ساعت22:25توسط Aramesh.love | |