Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


آرامش مطلق

پدرت چندسال حبس بود ..

اما تو بخاطر گناهان ما..

حبس ابد گشتی ..

شرمندتم ..

ببخش اقا ..

 

+نوشته شده در 11 / 3 / 1394برچسب:,ساعت19:15توسط Aramesh.love | |

 

وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود

قلبم به چشم همزدنی سنگ می شود

 

آقا ببخش که سرم گرم زندگی است

کمتر دلم برای شما تنگ می شود

 

چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟

دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟

 

کاش در نافله ات نام مرا هم ببری

که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟

+نوشته شده در 11 / 3 / 1394برچسب:,ساعت19:13توسط Aramesh.love | |

 

ما شیعه ایم اما فقط ..
در ثبت احوال؛


آقای من امشب غزل
تغییر کرده
شعرم فضای تازه ای
تصویر کرده
شعرم همیشه گفتن «آقابیا» بود
ذکر قنوتم خواندن «آقا بیا» بود
امشب، ولی دیدم که اینجا جای تو نیست
بین تمام قال ها، آوای
تو نیست
دیگر میا اینجا کسی
در فکرتان نیست
اصلا نیاز هیچ کس،
صاحب زمان نیست
زنها گرفتار اصول
خاله بازی
مردان پی راهی برای
پول سازی
در اولویت کسب و کار ست و تجارت
حالا اگر فرصت زیاد آمد، عبادت
روزی هزار و خورده ای دعوا سرِ پول
اصلا تمام حرص و جوش ما سر پول
این سینما هم که طرفدارش زیاد ست
بیچاره مأمور بلیط
کارش زیاد ست
یا "مش ماشالا" یا "وفا"
یا "کیفر" و "آل"
این تازه بحث سینما، منهای فوتبال
هی اِل کلاسیکو، پلی آف، لیگ برتر
یک جمعه ی حساس و شهرآورد دیگر
کنسرت موسیقی پاپ و رپ، کلاسیک
میز و موبایل و ماشین و ویلا و پیک نیک
جشن تولد، سیسمونی، عقد و عروسی
آهنگ تازه، تیپ نو، موی تیفوسی
شیطان ملعون لشکری کرده مهیّا
ذهن من و امثال من درگیر اینها
حالا تو اصلا جای من، با این مشقت
وقت دعای ندبه می ماند برایت؟!
جمعه که تعطیل ست و دائم خواب ماندیم
خیلی هنر کردیم اگر یک عهد خواندیم!
ما شیعه ایم اما فقط در ثبت احوال
ما بی بخاریم و گرفتاریم و بی حال
ما را هوای نفسمان بیچاره کرده
با هر گناهی بینمان افتاده پرده
عیسی نفس! جانی بده این مرده ها را
لطفی کن و دستی بکش روی دل ما
آقای من بیدارمان کن این چه حالیست؟
ولله در افکارمان جای تو خالی است!
مردیم از بس حرص و جوش پول خوردیم!
از تو جدا ماندیم و آخر گول خوردیم
آقا ببخشم جان تو! جان عمویت!
شرمنده از روی توأم، قربان رویت
پایان شعرم را عوض کردم دوباره
از شعرهای قبلی ام خواندم دوباره
«دق کردم از بس گریه کردم کی میایی؟»
امّیدوارم که این جمعه بیایی!

+نوشته شده در 11 / 3 / 1394برچسب:,ساعت18:58توسط Aramesh.love | |

آقـــا اجـازه ! دلــــــزده ام از تمـــــام شـهر


بی تــــو دلـــ♥ـــم گرفته ازایـن ازدحـام شــهر


آقـا اجـازه! دست خودم نیــست خســـته ام


در درس عشــــ♥ـــق من صـفِ آخـــــرنشسته ام


در این کلاس ، عاطــــــفه معنــــــا نمیـدهد


اینـجا کـسی بـرای تـــــو برپـــــا نمیــــــدهد


آقـــــــا اجــــازه ! بغـــــض گرفتـه گلویمان


آنقـــــــدر رد شدیم که رفـــت آبرویمان

 

+نوشته شده در 11 / 3 / 1394برچسب:,ساعت18:38توسط Aramesh.love | |

پنجره دلم را باز گذاشتم تا هوایش عوض شود..

هوای تو زد هواییش کرد..

هوا به هوا شد...

سرما خورد- تب کرده

تب تو....خییییییییییییییییییییلی درجه...

+نوشته شده در 11 / 3 / 1394برچسب:,ساعت17:7توسط Aramesh.love | |

+نوشته شده در 11 / 3 / 1394برچسب:,ساعت15:56توسط Aramesh.love | |

بـہ دنبـال خـدا نگـرد خـدا در بیابانهاے خالے از انسان نیست خـدا در جـادہ هاے تنهاے بے انتها نیست خـدا درمسیرے ڪـہ بـہ تنهایے آن راسپرے مے ڪنے نیست خـدا آنجـا نیست .. بـہ دنبالش نگـرد خـدا درنگاـہ منتظرڪسے است ڪـہ بـہ دنبال خبرے ازتوست خـدا آنجـاست .. خـدا در دستے است ڪـہ بـہ یـارے مے گیـرے در قلبے است ڪـہ شـاد مـے ڪنے در لبخندے است ڪـہ بـہ لب مـے نشـانی... خـدا در بتڪـدہ و مسجـد نیست ایـنـقــدر نگـرد ..

+نوشته شده در 5 / 3 / 1394برچسب:,ساعت15:5توسط Aramesh.love | |